صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 6010

1. اندکی کوتاه کن زلف بلند خویشتن

2. تا مبادا ناگه افتی در کمند خویشتن

3. گر چه این تعلیم بهر من ندارد صرفه ای

4. تا شوی واقف ز حال مستند خویشتن

5. لیک می دانم که از فولاد اگر باشد دلت

6. برنمی آیی به مژگان کشند خویشتن

7. ناز در تسخیر ما گر می کند استادگی

8. مشورت کن با دل مشکل پسند خویشتن

9. حسن چون افتاد شیرین، دل ز خود هم می برد

10. نیشکر بیرون نمی آید ز بند خویشتن

11. ز اشتیاق خویش در یک جا نمی گیرد قرار

12. ای خوشا حسنی که خود باشد سپند خویشتن

13. شکر این معنی که عیسای زمانت کرده اند

14. اینقدر غافل مشو از دردمند خویشتن

15. لب نگه دار از لب ساغر که نادم می شود

16. هر که اندازد در آب تلخ، قند خویشتن

17. سعی تا حد توکل دست و پایی می زند

18. چون به این وادی رسی پر کن سمند خویشتن

19. پند دل صائب مرا از کوی او آواره کرد

20. هیچ کافر گوش نگذارد به پند خویشتن!


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مشکل است از مردم آزاده دل برداشتن
* از صنوبر کی به افشاندن فتد دل بر زمین؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست
* کلاه داری و آیین سروری داند
شعر کامل
حافظ
* دل ز گیسوی تو بگسست و به ابرو پیوست
* کار زنجیری عشق تو به شمشیر افتاد
شعر کامل
فروغی بسطامی