صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 6015

1. تندخویان می زنند آتش به جان خویشتن

2. می خورد دل شمع دایم از زبان خویشتن

3. راه حرف آشنایان سبزه بیگانه بست

4. اینقدر غافل مباش از گلستان خویشتن

5. نیست نرگس را چو برگ گل به شبنم احتیاج

6. دولت بیدار باشد دیده بان خویشتن

7. چون گل رعنا فریب مهلت دوران مخور

8. در بهاران بگذران فصل خزان خویشتن

9. چون صدف ناچار اگر باید لب خواهش گشاد

10. پیش هر ناشسته رو مگشا دهان خویشتن

11. سرفرو نارد به چرخ پست فطرت، هر که ساخت

12. از بلندی های همت آسمان خویشتن

13. ریزه چین خوان من ذرات و من چون آفتاب

14. از شفق در خون زنم هر روز نان خویشتن

15. از زبردستان کسی زه بر کمان من نبست

16. حلقه بیرون بردم از میدان کمان خویشتن

17. بلبلان افسرده می گردند صائب، ورنه من

18. تخته می کردم ز خاموشی دکان خویشتن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به خدا اگر بمیرم که دل از تو برنگیرم
* برو ای طبیبم از سر که دوا نمی‌پذیرم
شعر کامل
سعدی
* طوطی از خاموشی آیینه می آید به حرف
* مهر خاموشی به لب زن تا به دل گویا شوی
شعر کامل
صائب تبریزی
* داغ مجنون بیابان گرد دارد بر جگر
* لاله ای کز سینه صحرا و هامون می دمد
شعر کامل
صائب تبریزی