صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 6179

1. سایه تا افتاد ازان مشکین سلاسل بر زمین

2. آیه رحمت مسلسل گشت نازل بر زمین

3. چون شفق از خاک خون آلود می خیزد غبار

4. بس که در کوی تو آمد شیشه دل بر زمین

5. گر به این تمکین گذارد پای لیلی در رکاب

6. از گرانباری گذارد سینه محمل بر زمین

7. لاله بی داغ تا دامان محشر سر زند

8. خون ما هر جا چکد از تیغ قاتل بر زمین

9. در برومندی مکن با خاکساران سرکشی

10. کز هجوم میوه گردد شاخ مایل بر زمین

11. از تحمل خصم بالادست گردد زیر دست

12. موج تیغ از کف گذارد پیش ساحل بر زمین

13. نیست دست بی نیازان پست فطرت چون غبار

14. ورنه افتاده است دامان وسایل بر زمین

15. روزی ثابت قدم آید به پای دیگران

16. توشه را رهرو گذارد پیش منزل بر زمین

17. مشکل است از مردم آزاده دل برداشتن

18. از صنوبر کی به افشاندن فتد دل بر زمین؟

19. صفحه خاک سیه شایسته اقبال نیست

20. هر طرف از جاده بنگر خط باطل بر زمین

21. هر کف خاکی دهان شیر و کام اژدهاست

22. چشم بگشا، پای خود مگذار غافل بر زمین

23. ترک این وحشت سرا شایسته افسوس نیست

24. می زند بیهوده خود را مرغ بسمل بر زمین

25. کاهلی از بس که پیچیده است بر اعضای من

26. می گذارد نقش پای من سلاسل بر زمین

27. کلک صائب در سخن چون سحرپردازی کند

28. می شود یک چشم حیران چاه بابل بر زمین


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اگر مراد نصیحت کنان ما اینست
* که ترک دوست بگویم تصوریست محال
شعر کامل
سعدی
* سعدی آسانست با هر کس گرفتن دوستی
* لیک چون پیوند شد خو باز کردن مشکلست
شعر کامل
سعدی
* عقل را با عشق خوبان طاقت سرپنجه نیست
* با قضای آسمانی برنتابد جهد مرد
شعر کامل
سعدی