صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 6222

1. سفر نزدیک شد، فکر اقامت را ز سر وا کن

2. مهیای وداع آشیان شو، بال و پر وا کن

3. ندارد سیل بی زنهار رحمت بر گرانخوابان

4. ز پای خویش این بند گران را پیشتر وا کن

5. وداع برگ هستی را به ایام خزان مفکن

6. چو گل در نوبهار این سست پیمان را ز سر وا کن

7. ترا آسوده آب و دانه در کنج قفس دارد

8. ز آب و دانه بگذر، این گره از بال و پر وا کن

9. به مستی مگذران چون بلبل ایام بهاران را

10. چو گل گوشی درین بستان به تحقیق خبر وا کن

11. نه ای از لاله کمتر در ریاض دردمندی ها

12. گریبانی به داغ سینه سوز ای بی جگر وا کن

13. به سرو و بید دامن باز کردن بی ثمر باشد

14. اگر وا می کنی دامن، به نخل خوش ثمر وا کن

15. اگر چون نیشکر سنگین دلان پامال سازندت

16. تو از هر بند انگشتی سر تنگ شکر وا کن

17. نمی خواهد بصیرت وحشت از دنیای بی حاصل

18. نداری گر دل بیدار، چشمی چون شرر وا کن

19. به راه پر خطر دامان کوشش از میان بگشا

20. به منزل چون رسی بند قبا بگشا، کمر وا کن

21. نداری چون صدف گر صبر صائب بر تهیدستی

22. لب دریوزه پیش مردم والاگهر وا کن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گلی دیدم نچیدم بامدادش
* دریغا چون شب آمد برد بادش
شعر کامل
نظامی
* غنچه دیدم که از نسیم صبا
* همچو من دست در گریبان داشت
شعر کامل
سعدی
* اگر چه مستی عشقم خراب کرد ولی
* اساس هستی من زان خراب آبادست
شعر کامل
حافظ