صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 6278

1. چند چون مردم کوتاه نظر خندیدن؟

2. در شبستان فنا همچو شرر خندیدن

3. صبح جان بر سر یک چند دم سرد گذاشت

4. عمر کوتاه کند همچو شرر خندیدن

5. نوحه شهپر شاهین اجل می آید

6. چند چون کبک به هر کوه و کمر خندیدن؟

7. از شکر خنده بیجاست پریشانی صبح

8. کار الماس نماید به جگر، خندیدن

9. مهر خورشید ازان بر دهن صبح زدند

10. که به آن لب نزد دم ز شکر خندیدن

11. صدف پاک گهر از دل من دارد یاد

12. در وطن غنچه نشستن، به سفر خندیدن

13. رشک در ناخن حساد چرا نی نکند؟

14. شد علم خامه صائب به شکر خندیدن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بی تو گفتم که صبر پیشه کنم
* گفتم امّا نمی توانم کرد
شعر کامل
جامی
* عشق اندر فضل و علم و دفتر و اوراق نیست
* هر چه گفت و گوی خلق آن ره ره عشاق نیست
شعر کامل
مولوی
* زدیدار تو از یوسف زلیخا مهر برگیرد
* چراغ دیده یعقوب از روی تو درگیرد
شعر کامل
صائب تبریزی