صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 640

1. چه حاجت است به خال آن بیاض گردن را؟

2. ستاره نقطه سهوست صبح روشن را

3. همیشه تهمت نظاره می کشد عاشق

4. ز آفتاب خبر نیست چشم روزن را

5. فغان که خار علایق ز تیزدستی ها

6. امان نداد که سازیم جمع دامن را

7. گره به جبهه میفکن که رشته هموار

8. به قطع راه بود تازیانه سوزن را

9. زبان پاک بود لازم دل روشن

10. که برگ از ید بیضاست نخل ایمن را

11. گشاده دار دل و دست را که لنگر سنگ

12. ازین دو شیوه شود بادبان فلاخن را

13. چو ماه نو، قد خم گشته بر سپهر وجود

14. اشاره ای است که آماده باش رفتن را

15. ز جمع دانه که خواهد نصیب خاک شدن

16. مساز تنگ به خود همچو مور مسکن را

17. کنون که قوت بازوی رستمی داری

18. برآر از چه بیژن روان روشن را

19. غبار دیده جان است پیکرت صائب

20. به آه زیر و زبر ساز، خانه تن را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ذوق پاکان زخم و مستی نیست
* جاه نیکان به کبر و هستی نیست
شعر کامل
اوحدی
* شاخ عشق اندر ازل دان بیخ عشق اندر ابد
* این شجر را تکیه بر عرش و ثری و ساق نیست
شعر کامل
مولوی
* آسیای فلک از آب مروت خالی است
* تا دلت چاک چو گندم نشود نان مطلب
شعر کامل
صائب تبریزی