صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 6641

1. بیگانگی ز حد رفت ساقی می صفا ده

2. ما را ز خویش بستان خود را دمی به ما ده

3. از پافتادگانیم در زیر پا نظر کن

4. از دست رفتگانیم دستی به دست ما ده

5. هر چند بوالفضولی است از دور بیش جستن

6. در زیر چشم ما را پیمانه ای جدا ده

7. دیوان ما و خود را مفکن به روز محشر

8. در عذر خشم بیجا یک بوسه بجا ده

9. گر بوسه ای نبخشی، دشنام را چه مانع؟

10. گر آشنا نگردی پیغام آشنا ده

11. ای پادشاه خوبی در شکر بی نیازی

12. از حسن خود زکاتی گاهی به این گدا ده

13. بی جذبه از تردد کاری نمی گشاید

14. چون برگ که سبک شو خود را به کهربا ده

15. از تیرگی چو صائب محروم از لقایی

16. چندان که می توانی آیینه را جلا ده


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شرح این قصه مگر شمع برآرد به زبان
* ور نه پروانه ندارد به سخن پروایی
شعر کامل
حافظ
* نرگس بیمار تو گشته پرستار من
* تا چه کند این طبیب با دل بیمار من
شعر کامل
فروغی بسطامی
* عندلیبان را غذای روح باشد بوی گل
* مرغ دشت است آن که عاشق بر جو و بر ارزنی ست
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی