صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 6680

1. دل چه افتاده است در این خاکدان بندد کسی؟

2. در تنور سرد از بهر چه نان بندد کسی؟

3. پای خواب آلود منزل را نمی بیند به خواب

4. با زمین گیری چه طرف از آسمان بندد کسی؟

5. با قد خم گشته راه عشق رفتن مشکل است

6. در جوانی به که این زه بر کمان بندد کسی

7. تا به چند از سادگی بر کشتی جسم گران

8. هر نفس لنگر به جای بادبان بندد کسی؟

9. در گلستانی که روید دام چون سنبل ز خاک

10. به که بر شاخ بلندی آشیان بندد کسی

11. این بیابان را به تنهایی بریدن مشکل است

12. چون جرس خود را مگر بر کاروان بندد کسی

13. از نزول درد و غم اظهار دلگیری خطاست

14. حیف باشد در به روی میهمان بندد کسی

15. چون قفس در هر رگم چاکی سراسر می رود

16. دست عشق لاابالی را چسان بندد کسی؟

17. راه امن بیخودی را کاروان در کار نیست

18. دل چرا صائب به این افسردگان بندد کسی؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* جان بی جمال جانان میل جهان ندارد
* هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد
شعر کامل
حافظ
* نصیب چرب زبانان شود حلاوت عمر
* همیشه صحبت بادام با شکر باشد
شعر کامل
صائب تبریزی
* گر گدایی کنی از درگه او کن باری
* که گدایان درش را سر سلطانی نیست
شعر کامل
سعدی