صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 6783

1. درون دل بود یار از جهان گر چه می خواهی؟

2. گهر در سینه بحرست از ساحل چه می خواهی؟

3. سرآزاده ای چون سرو ازین بستانسرا داری

4. ازین بالاتر از دنیای بی حاصل چه می خواهی؟

5. فشاندی گرد هستی را درین وحشت سرا از خود

6. ز بال و پر فشانی دیگر ای بسمل چه می خواهی؟

7. کلید از خانه باشد غنچه سربسته دل را

8. گشاد از دیگران در حل این مشکل چه می خواهی؟

9. به جنس خویش می گویند هر جنسی بود مایل

10. اگر باطل نه ای از عالم باطل چه می خواهی؟

11. دعای بی غرض در سینه باشد بی نیازان را

12. ازین مشت گدارو همت ای غافل چه می خواهی؟

13. فروغ حسن لیلی می کند در لامکان جولان

14. تو ای مجنون ز جیب و دامن محمل چه می خواهی؟

15. نشد از محو گشتن چشم حیران ترا مانع

16. مروت بیش ازین از خنجر قاتل چه می خواهی؟

17. سر و جان باخت در راهت، دل و دین ریخت در پایت

18. دگر ای سنگدل از صائب بیدل چه می خواهی؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عندلیبان را غذای روح باشد بوی گل
* مرغ دشت است آن که عاشق بر جو و بر ارزنی ست
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* مخدوم شمس دین است تبریز رشک چین است
* اندر بهار حسنش شاخ و شجر به رقص آ
شعر کامل
مولوی
* با خارکشان نشین که اندر دو سه روز
* صد برگ بساخت گل ز یک دستهٔ خار
شعر کامل
انوری