صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 748

1. پروای مرگ نیست گدای برهنه را

2. سیل آب زندگی است سرای برهنه را

3. ایمن مشو به فقر ز اهل حسد که هست

4. صد چشم بد ز آبله، پای برهنه را

5. پوشیده دار فقر که سگ سیرتان دهر

6. در پوست می فتند گدای برهنه را

7. حسن از لباس شرم برآید گشاده روی

8. در پرده نیست صبر، نوای برهنه را

9. عریان شو از لباس که از بوی پیرهن

10. تشریف می دهند صبای برهنه را

11. بی پاره جگر نبود آه را اثر

12. از لشکرست فتح، لوای برهنه را

13. بگشا گره ز جبهه که هرگز نمی شود

14. جوشن حجاب، تیغ قضای برهنه را

15. خورشید و مه به روز و شب از حله های نور

16. آماده می کنند قبای برهنه را

17. دست از طمع بشوی که در آستین بود

18. پیرایه قبول، دعای برهنه را

19. پیداست با لباس پرستان چها کنند

20. جمعی که می کنند قبای برهنه را

21. در آفتاب حشر نبیند برهنگی

22. پوشیده است هر که گدای برهنه را

23. از عیب خلق چشم بپوشان که اهل شرم

24. از چشم خود کنند قبای برهنه را

25. صائب برون ز سینه مده داغ عشق را

26. ستار باش سوخته های برهنه را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مرا به ساده دلی های من توان بخشید
* خطا نموده ام و چشم آفرین دارم
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* پا کشیدن مشکل است از خاک دامنگیر عشق
* هر که را چون سرو اینجا پای در گل ماندماند
شعر کامل
صائب تبریزی
* طبیبم گفت درمانی ندارد درد مهجوری
* غلط می‌گفت خود را کشتم و درمان خود کردم
شعر کامل
وحشی بافقی