صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 85

1. من گرفتم ساختی پوشیده سال خویش را

2. چون کنی پنهان ز چشم خلق حال خویش را؟

3. وارثان را کرد مستغنی ز احسان اجل

4. هر که پیش از مرگ قسمت کرد مال خویش را

5. چون صدف، گوهر اگر ریزند در دامن مرا

6. برنیارم ز آستین دست سؤال خویش را

7. در میان جمع تا چون شمع باشی سرفراز

8. سبزدار از آب چشم خود نهال خویش را

9. می گدازندت به چشم شور، این نادیدگان

10. من گرفتم بدر گرداندی هلال خویش را

11. می شود افزون غبار کلفتم چون آسیا

12. می زنم بر یکدگر چندان که بال خویش را

13. رحم کن ای گوهر سیراب بر لب تشنگان

14. چند داری در گره آب زلال خویش را

15. وقت رفتن نیست در دنبال چشم حسرتش

16. هر که پیش از خود فرستاده است مال خویش را

17. پرده حیرت جهان را چشم بندی کرده است

18. از که می داری نهان یارب جمال خویش را

19. نه ز دلسوزی است خوبان گر به دل رحمی کنند

20. تازه دارد بهر خود ریحان سفال خویش را

21. هر که گردیده است صائب زخمی عین الکمال

22. می کند پوشیده از مردم کمال خویش را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ببستی چشم یعنی وقت خواب است
* نه خوابت آن حریفان را جواب است
شعر کامل
مولوی
* تا دل نمی برم ز کسی، دل نمی دهم
* صیاد من نخست گرفتار من شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* بس که رفتند شهیدان غمت سوی عدم
* لاله ها غرقه به خون می دمد آن صحرا را
شعر کامل
جامی