صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 854

1. غم آتشین عذاران نه چنان برشت ما را

2. که ز خاک بردماند نفس بهشت ما را

3. به نیازمندی ما چو نداشت حسن حاجت

4. به دو دست نازپرور ز چه می سرشت ما را؟

5. ز نسیم بی نیازی چو به باد داد آخر

6. به هزار امیدواری ز چه روی کشت ما را؟

7. نه به کار دسته گل، نه به کار گوهر آمد

8. فلک این قدر به دقت به چه کار رشت ما را؟

9. نه چنان دو چشم ما را غم عشق سیر دارد

10. که به فکر نعمت خود فکند بهشت ما را

11. به ثبات نقش هستی چه نهیم دل ز غفلت؟

12. که سخن نگار قدرت به زمین نوشت ما را

13. شود آن زمان تسلی دل ما ز خاکساری

14. که به پای خم سرآید حرکت چو خشت ما را

15. تو ز کودکی مقید شده ای به خاکبازی

16. نبود به چشم حق بین حرم و کنشت ما را

17. ز نهال بی بر ما به عدم چه فتنه سر زد؟

18. که نهاد اره بر سر خط سرنوشت ما را

19. ز غرور آدمیت به همین خوشیم صائب

20. که شکار خود به نعمت نکند بهشت ما را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* قیامتم که به دیوان حشر پیش آرند
* میان آن همه تشویش در تو می‌نگرم
شعر کامل
سعدی
* همراه خود نسیم صبا می برد مرا
* یا رب چو بوی گل به کجا می برد مرا؟
شعر کامل
رهی معیری
* هوا مسیح نفس گشت و باد نافه گشای
* درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد
شعر کامل
حافظ