صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 915

1. تا گل ز عکس عارض او چیده است آب

2. در چشمه از نشاط نگنجیده است آب

3. بر روی آب آنچه نماید حباب نیست

4. صد پیرهن ز عکس تو بالیده است آب

5. تا سرو خوش خرام تو از باغ رفته است

6. رخسار خود ز موج خراشیده است آب

7. نعلش در آتش است ز هر موج پیش بحر

8. آسودگی ز عمر کجا دیده است آب

9. غلطد چنین که بر دم شمشیر خون من

10. هرگز به روی سبزه نغلطیده است آب

11. نگذاشت آب در جگر تیغ زخم من

12. از تیغ اگر چه زخم ندزدیده است آب

13. زینسان که من به نیک و بد دهر ساختم

14. با خار و گل ز لطف نجوشیده است آب

15. ضایع مساز حرف نصیحت به غافلان

16. بر روی پای خفته که پاشیده است آب؟

17. پیچد چنان که در تن خاکی روان من

18. در جویبار تنگ نپیچیده است آب

19. صائب ز خوشگواری آب است بی خبر

20. هر کس که از سفال ننوشیده است آب


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون به رنگ زرد من بر می خورد برگ خزان
* زعفران می مالد از خجلت به روی خویشتن
شعر کامل
صائب تبریزی
* ببین ای پند گو آه من و بر مجمع دیگر
* چراغ خویش روشن کن که اینجا باد می‌آید
شعر کامل
محتشم کاشانی
* بیابان قناعت وسعتی دارد که هر موری
* نمی داند کم از ملک سلیمان چشم تنگش را
شعر کامل
صائب تبریزی