صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 947

1. رفت تا مجنون ز دشت عشق مردی برنخاست

2. مرد چبود، می توانم گفت گردی برنخاست

3. زان مسلم شد به گردون دعوی مردانگی

4. کز زمین سفله پرور، هم نبردی برنخاست

5. درد تنهایی غبارم را بیابانگرد ساخت

6. بهر تسکین دل من اهل دردی برنخاست

7. عشق تردست ترا نازم که در هر جلوه ای

8. کرد ویران یک جهان دل را و گردی برنخاست

9. ابر پیری گشت بر بام و درت کافور بار

10. وز دل سنگ تو صائب آه سردی برنخاست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در هر کمین که آن ترک تیر از کمان گشاید
* دل را هدف توان ساخت جان را سپر توان کرد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* جان بی جمال جانان میل جهان ندارد
* هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد
شعر کامل
حافظ
* من همان روز ز فرهاد طمع ببریدم
* که عنان دل شیدا به لب شیرین داد
شعر کامل
حافظ