سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 116

1. اگر روزی، نگارم را سوی بستان، گذار افتاد

2. همانا بر گل رویش، چو من، عاشق، هزار افتد

3. بخندد غنچه بر لاله، چو لعلش، در کلام آید

4. بپیچد بر سمن سنبل، چو زلفش، بر عذار افتد

5. زرشک لاله رویش، سمن بر خاک، بنشیند

6. ز شرم سنبل زلفش، بنفشه، سوگوار افتد

7. به گرد دیده می‌گردد که تا روی و لبش بیند

8. دل من زان میان، ترسم، که نا گه بر کنار افتد

9. هرآنکس کان لب و دندان چو یاقوت و در بیند

10. ز چشمش بی گمان لولو و لعل آبدار افتد

11. ور از چین لب زلفش، صبا، بویی به باغ آرد

12. چمن از نکهتش، بر لادن و مشک تتار افتد

13. بیفتد بار اندوه فراقش، از دل سلمان

14. ورا گر نزد آن تنگ شکر یک لحظه، بار افتد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
* ببین که در طلبت حال مردمان چون است
شعر کامل
حافظ
* بس که شب ها دور از آن گل خاک بر سر می کنم
* همچو سبزه صبحدم از خاک سر بر می کنم
شعر کامل
جامی
* نصیب چرب زبانان شود حلاوت عمر
* همیشه صحبت بادام با شکر باشد
شعر کامل
صائب تبریزی