سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 119

1. هر دمم، چهره به خون مژه، تر می‌گردد

2. حالم از عشق تو، هر روز، بتر می‌گردد

3. بر مگرد از من و گر زانکه تو بر می‌گردی

4. دین و دنیا و سعادت، همه، بر می‌گردد

5. روی، پنهان مکن از من، که پری رویان را

6. کار حسن، از نظر اهل نظر، می‌گردد

7. فکر، در راه هوای تو، ز پا می‌افتد

8. عقل، در کوی خیال تو، به سر می‌گردد

9. رحم کن بر دلم ای ماه، که از آه دلم

10. خانه ماه فلک، زیر و زبر می‌گردد

11. آب و سنگم همه بردی و کنون دیده من

12. آسیایی است که بر خون جگر می‌گردد

13. تا کجا باد صبا، بوی تو در یوزه کند

14. روز و شب بی سروپا بر همه در می‌گردد

15. تیغ از دست تو عمر ابدی، می‌بخشد

16. زهر بر یاد تو، جلاب و شکر می‌گردد

17. رفت بر بوک و مگر عمر تو سلمان چه کنم

18. کار دنیا همه، بر بوک و مگر می‌گردد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چنان برخاستم از جا مشوش
* که برخیزد سپند از روی آتش
شعر کامل
محتشم کاشانی
* پیری و جوانی پی هم چون شب و روزند
* ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم
شعر کامل
سعدی
* به باده دست میالای کان همه خون است
* که قطره قطره چکیده ست از دل انگور
شعر کامل
ظهیر فاریابی