سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 228

1. چون خاک شوم وز گل من خار برآید

2. زان خار ببوی تو همه گل ببر آید

3. از عمر بسی رفت و ندانم که چه باقی است

4. وین نیز به هر نوع که باشد به سر آید

5. هر جا که ز خاک سر کوی تو کنم یاد

6. زان خاک همه خون دل و دیده برآید

7. گر خاک سر کوی تو چون مشک ببویند

8. زان خاک معطر همه بوی جگر آید

9. پیوسته جمال تو بود در نظر من

10. خود غیر جمال تو مرا در نظر آید

11. کار من سودا زده عشق است و ز سلمان

12. جز عشق مپندار که کاری دگر آید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می‌رود
* وآن دل که با خود داشتم با دلستانم می‌رود
شعر کامل
سعدی
* این یک نفس که دیده ما میهمان توست
* آیینه پیش رو نگذاری چه می شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را
* که سر به کوه و بیابان تو داده‌ای ما را
شعر کامل
حافظ