سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 272

1. به چشمانت که تا رفتی، به چشمم بی‌خور و خوابم

2. به ابرویت که من پیوسته چون زلف تو در تابم

3. به جان عاشقان، یعنی لبت کامد به لب جانم

4. به خاک پای تو یعنی، سرم کز سرگذشت آبم

5. به خاک کعبه کویت، به حق حلقه مویت

6. که ممکن نیست کز روی تو هرگز روی بر تابم

7. به عناب شکر بارت، کزان لب شربتی سازم

8. که خود شربت نمی‌ریزد، به غیر از قند و عنابم

9. به صبح عاشقان یعنی، رخت کز مهر رخسارت

10. نه روز آرام می‌گیرم، نه می‌آید به شب خوابم

11. به دیدارت که تا بینم جمال کعبه رویت

12. محال است اینکه هرگز سر فرود آید به محرابم

13. به جانت کز قفس سلمان بجان آمد درین بندم

14. که یابم فرصت بیرون شد، اما در نمی‌یابم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گرت هواست که با خضر همنشین باشی
* نهان ز چشم سکندر چو آب حیوان باش
شعر کامل
حافظ
* ضرورتست که پیش تو پنجه نگشایم
* مرا که قوت بازوی زورمند تو نیست
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ
* هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم
شعر کامل
حافظ