سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 282

1. من حیران نه آن صیدم که از قید تو بگریزم

2. به کوشش می‌کشم خود را که بر فتراکت آویزم

3. مرا هر زخم شمشیرت، نشان دولتی باشد

4. ندانم عاقبت بر سر چه آرد دولت تیزم؟

5. پس از من بر سر خاکم، اگر روزی گذار افتد

6. بیابی در هوایت من چو گرد از خاک برخیزم

7. چنان بر صورت شیرین من بیچاره مفتونم

8. که در خاطر نمی‌گنجد خیال ملک پرویزم

9. چو آب آشفته جان بر کف روانم تا کجا سروی

10. چو قد و قامتت بینم روان در پایش آویزم

11. نه جای آنکه در کوی وصال یار بنشینم

12. نه پای آنکه از دست فراق یار بگریزم

13. برو زاهد چه ترسانی مرا از آتش دوزخ

14. منم پروانه عاشق که از آتش نپرهیزم

15. ز چندین گفته سلمان یکی در گوش کن باری

16. نه از گوهر کمست آخر سخنهای دلاویزم

17. گهر در گوش بسیاری نماند لیک بعد از من

18. بسی در گوشها ماند، حدیث گوهر آمیزم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* رندان سلامت می‌کنند جان را غلامت می‌کنند
* مستی ز جامت می‌کنند مستان سلامت می‌کنند
شعر کامل
مولوی
* دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
* که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق
شعر کامل
حافظ
* مرا بر هر زمین کز دیده اشک لاله گون آید
* دمد زآنجا گُل حسرت وز آن گُل بوی خون آید
شعر کامل
جامی