سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 296

1. سؤالی می‌کنم، چیزی نه بیش از پیش می‌خواهم

2. فقیرم، مرهمی بهر درون ریش می‌خواهم

3. مرا از در چه می‌رانی؟ نمی‌خواهم ز تو چیزی

4. ولی بستانده‌ای از من، متاع خویش می‌خواهم

5. به تیغ غمزه خون ریزم که من جان و تن خود را

6. شده قربان آن ترکان کافر کیش می‌خواهم

7. همه کس را اگر دردی بود خواهد که گردد کم

8. به غیر از من که درد عشق هر دم بیش می‌خواهم

9. مرا گفتی که چون می‌ری زیارت خواهمت کردن

10. پس از مرگ است این امید و من زان پیش می‌خواهم

11. ز تو هر جا که سلطانست چشم مرحمت دارد

12. نپنداری که این تنها من درویش می‌خواهم

13. عزیمت کرده‌ام سلمان که در راه غمش جان را

14. ببازم همت از یاران نیک اندیش می‌خواهم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید
* گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
شعر کامل
حافظ
* قامت به ناز افراخته، خلقی ز پا انداخته
* دل‌ها مسخر ساخته، کشورستانی را ببین
شعر کامل
فروغی بسطامی
* گر مرید پیر دیری خرقه خمری کن بمی
* زشت باشد دلق نیلی و شراب لعل فام
شعر کامل
خواجوی کرمانی