سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 346

1. لعل را بر آفتاب حسن گویا کرده‌ای

2. ز آفتاب حسن خود، یک ذره پیدا کرده‌ای

3. قفل یاقوت از در درج دهن بگشوده‌ای

4. گوهر پاکیزه خویش آشکارا کرده‌ای

5. در همه عالم نمی‌گنجی ز فرط کبریا

6. در دل تنگم نمی‌دانم که چون جا کرده‌ای

7. تا به قصد جان مسکین بر میان بستی کمر

8. صدهزاران جان ز تار موی در وا کرده‌ای

9. نکته‌ای با عاشقان در زیر لب فرموده‌ای

10. عالمی اموات را در یکدم احیا کرده‌ای

11. بعد ازین گر پیش چشمم بر کنار افکنده‌ای

12. در میان مردمم چون اشک رسوا کرده‌ای

13. گفته‌ای احوال ما اشک سلمان فاش کرد

14. از هوای خویش کن این شکوه کزما کرده‌ای


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ز گرد سواران در آن پهن دشت
* زمین شش شد و آسمان گشت هشت
شعر کامل
فردوسی
* کاشکی قیمت انفاس بدانندی خلق
* تا دمی چند که ماندست غنیمت شمرند
شعر کامل
سعدی
* خطر از لغزش پا نیست مرا در مستی
* طارم تاک به صد دست نگهدار من است
شعر کامل
صائب تبریزی