سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 62

1. تا زماه طلعتت، طرف نقاب، افتاده است

2. لرزه از عکس رخت، بر آفتاب، افتاده است

3. رحمتی فرما، که از باران اشک چشم من

4. مردم بیچاره را، در خانه آب، افتاده است

5. می‌کشد مسکین دلم، تاب طناب طره‌ات

6. چون کند، در گردن او، این طناب، افتاده است

7. خیل خونخوار خیال، اطراف چشم من، گرفت

8. آنچنان کز دیده من، راه خواب، افتاده است

9. همدمی دارم عزیز، از من جدا خواهد شدن

10. لاجرم مسکین دلم، در اضطراب، افتاده است

11. چشم مستت دیده‌ام، روزی، وزان مستی هنوز

12. در خرابات مغان، سلمان، خراب افتاده است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سیل دریا دیده هرگز برنمی گردد به جوی
* نیست ممکن هر که مجنون شد دگر عاقل شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* می‌نماید عکس می در رنگ روی مه وشت
* همچو برگ ارغوان بر صفحه نسرین غریب
شعر کامل
حافظ
* سرمه ماست گرد تو راحت ماست درد تو
* کیست حریف و مرد تو ای شه مردآفرین
شعر کامل
مولوی