سلمان ساوجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 93

1. خسته باد آن دل، که از تیر جفایش خسته نیست

2. رسته باد از غم، دلی کز بند عشقش، رسته نیست

3. گر دوایی نیست ما را، گو به دردی ده مدد

4. ما به خار خشک می‌سازیم، اگر گلدسته نیست

5. آب خوبی و لطافت، تا به جویش می‌رود

6. دفتر حسن فلک را یک ورق، ناشسته نیست

7. شکل ماه نو، خم ابروی او را، راستی

8. نیک می‌ماند، دریغا ماه نو پیوسته نیست

9. گردن شیران، به رو به بازی آرد، در کمند

10. طره‌اش کز بند و قیدش، هیچ صیدی، خسته نیست

11. مشک را سودای زلفش، خون به جوش آورده است

12. بی سبب خون جگر، در ناف آهو بسته نیست

13. راستی از سر و قدش، طرفه‌تر در چشم من

14. هیچ شمشادی، به طرف جویباری رسته نیست

15. زهره در چنگ، این غزل از قول سلمان می‌زند

16. خسته باد آن دل که از تیر جفایش خسته نیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گذشت بر من مسکین و با رقیبان گفت
* دریغ حافظ مسکین من چه جانی داد
شعر کامل
حافظ
* اول ز تحت و فوق وجودم خبر نبود
* در مکتب غم تو چنین نکته دان شدم
شعر کامل
حافظ
* من بر سرآنم که به زلف تو زنم دست
* تا سنبل زلف تو چه سرداشته باشد
شعر کامل
صائب تبریزی