قطعه شمارهٔ 124
1. شاها از میان جان و دل بیگاه و گاه
2. من دعایت با دعای قدسیان پیوستهام
3. با وجود ابر احسانت که بر من فایض است
4. راستی از منت دور فلک وارستهام
5. ای خداوندی که رنگ و بوی بزمت چون بدید
6. گفت گل بر خود چه میخندی که اینجا دستهام
7. درد چشمی ناگهانم خاست و اندر خانهای
8. تنگ و تاری همچو چشم خویشتن بنشستهام
9. کردهام عادت به چشم و سر به درگاه آمدن
10. زان نمیآیم که چشمم بسته و من خستهام
11. چشمهای بنده از نادیدنت دیوانهام
12. هر دو را زان روی چون دیوانگان بر بستهام
13. دولتت بادا ابد پیوند و خود باشد چنین
14. بارها عقل این سخن در گوش گفت آهستهام
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده