سنایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 218

1. در زلف تو دادند نگارا خبر دل

2. معذورم اگر آمده‌ام بر اثر دل

3. یا دل بر من باز فرست ای بت مه رو

4. یا راه مرا باز نما تو به بر دل

5. نی نی که اگر نیست ترا هیچ سر ما

6. ما بی تو نداریم دل خویش و سر دل

7. چندین سر اندیشه و تیمار که دارد

8. تا گه جگر یار خورد گه جگر دل

9. بی عشق تو دل را خطری نیست بر ما

10. هر چند که صعب ست نگارا خطر دل

11. تا دل کم عشق تو در بست به شادی

12. بستیم به جان بر غم عشقت کمر دل

13. چاک زد جان پدر دست صبا دامن گل

14. خیز تا هر دو خرامیم به پیرامن گل

15. تیره شد ابر چو زلفین تو بر چهرهٔ رخ

16. تا بیاراست چو روی تو رخ روشن گل

17. همه شب فاخته تا روز همی گرید زار

18. ز غم گل چو من از عشق تو ای خرمن گل

19. زان که گل بندهٔ آن روی خوش خرم تست

20. در هوای رخ تو دست من و دامن گل

21. گل برون کرد سر از شاخ به دل بردن خلق

22. تا بسی جلوه گری کرد هوا بر تن گل

23. تا گل عارض تو دید فرو ریخت ز شرم

24. با گل عارض تو راست نیاید فن گل


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خوردن گندم برون انداخت آدم را ز خلد
* تا بدانی پیش حق یک جو اطاعت سهل نیست
شعر کامل
صائب تبریزی
* ساقیا در گردش ساغر تعلل تا به چند
* دور چون با عاشقان افتد تسلسل بایدش
شعر کامل
حافظ
* پای سرو از قد رعنای تو در گل می‌رفت
* خاصه آنوقت که برطرف گلستان بودی
شعر کامل
خواجوی کرمانی