سنایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 371

1. بردیم باز از مسلمانی زهی کافر بچه

2. کردیم بندی و زندانی زهی کافر بچه

3. در میان کم زنان اندر صف ارباب عشق

4. هر زمان باز بنشانی زهی کافر بچه

5. کشتن و خون ریختن در کافری

6. نیست هرگز بی پشیمانی زهی کافر بچه

7. نیست بر درگاه سلطان هیچکس را دین درست

8. تا تو بر درگاه سلطانی زهی کافر بچه

9. یوسف مصری تویی کز عشق تو گرد جهان

10. هست صد یعقوب کنعانی زهی کافر بچه

11. در مسلمانی مگر از کافری باز آمدی

12. تا براندازی مسلمانی زهی کافر بچه

13. با رخ چون چشمهٔ خورشید و زلف چون صلیب

14. تازه کردی کیش نصرانی زهی کافر بچه

15. هر زمانی با سنایی در خرابات ای پسر

16. صد لباسات عجب دانی زهی کافر بچه


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گفتی اندر خواب گه گه روی خود بنمایمت
* این سخن بیگانه را گو، کآشنا را خواب نیست
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* سعدی از سرزنش خلق نترسد هیهات
* غرقه در نیل چه اندیشه کند باران را
شعر کامل
سعدی
* ذره ذره کاندرین ارض و سماست
* جنس خود را هر یکی چون کهرباست
شعر کامل
مولوی