سنایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 384

1. عقل و جانم برد شوخی آفتی عیاره‌ای

2. باد دستی خاکیی بی آبی آتشپاره‌ای

3. زین یکی شنگی بلایی فتنه‌ای شکر لبی

4. پای بازی سر زنی دردی کشی خونخواره‌ای

5. گه در ایمان از رخ ایمان فزایش حجتی

6. گاه بر کفر از دو زلف کافرش پتیاره‌ای

7. کی بدین کفر و بدین ایمان من تن در دهد

8. هر کرا باشد چنان زلف و چنان رخساره‌ای

9. هر زمان در زلف جان آویز او گر بنگری

10. خون خلقی تازه یابی در خم هر تاره‌ای

11. هر زمان بینی ز شور زلف او برخاسته

12. در میان عاشقان آوازهٔ آواره‌ای

13. نقش خود را چینیان از جان همی خدمت کنند

14. نقش حق را آخر ای مستان کم از نظاره‌ای


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به چندین دست نتوانست مژگانش نگه دارد
* ز افتادن به هر جانب نگاه نیم مستش را
شعر کامل
صائب تبریزی
* حال عشاق تو گلهای گلستان دانند
* که به سودای رخت جامه درانند هنوز
شعر کامل
فروغی بسطامی
* شیراز و آب رکنی و این باد خوش نسیم
* عیبش مکن که خال رخ هفت کشور است
شعر کامل
حافظ