سنایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 80

1. در کوی ما که مسکن خوبان سعتریست

2. از باقیات مردان پیری قنلدریست

3. پیری که از مقام منیت تنش جداست

4. پیری که از بقای بقیت دلش بریست

5. تا روز دوش مست و خرابات اوفتاده بود

6. بر صورتی که خلق برو بر همی گریست

7. گفتم و را بمیر که این سخت منکرست

8. گفتا که حال منکری از شرط منکریست

9. گفتم گر این حدیث درست ست پس چراست

10. کاندر وجود معنی و با خلق داوریست

11. گفت آن وجود فعل بود کاندرو ترا

12. با غیر داوری ز پی فضل و برتریست

13. آن کس که دیو بود چو آمد درین طریق

14. بنگر به راستی که کنون خاصه چون پریست

15. از دست خود نهاد کله بر سر خرد

16. هر نکته از کلامش دینار جعفریست

17. گفتم دل سنایی از کفر آگهست

18. گفت این نه از شما ز سخنهای سر سریست

19. در حق اتحاد حقیقت به حق حق

20. چون تو نه‌ای حقیقت اسلام کافریست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دل به امید روی او همدم جان نمی‌شود
* جان به هوای کوی او خدمت تن نمی‌کند
شعر کامل
حافظ
* سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد
* وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد
شعر کامل
حافظ
* لاف تقرب مزن به حضرت جانان
* زان که خموشند بندگان مقرب
شعر کامل
فروغی بسطامی