سنایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 79

1. شور در شهر فگند آن بت زنارپرست

2. چون خرامان ز خرابات برون آمد مست

3. پردهٔ راز دریده قدح می در کف

4. شربت کفر چشیده علم کفر به دست

5. شده بیرون ز در نیستی از هستی خویش

6. نیست حاصل شود آنرا که برون شد از هست

7. چون بت ست آن بت قلاش دل رهبان کیش

8. که به شمشیر جفا جز دل عشاق نخست

9. اندر آن وقت که جاسوس جمال رخ او

10. از پس پردهٔ پندار و هوا بیرون جست

11. هیچ ابدال ندیدی که درو در نگریست

12. که در آن ساعت زنار چهل گردن بست

13. گاه در خاک خرابات به جان باز نهاد

14. خاکیی را که ازین خاک شود خاک پرست

15. بر در کعبهٔ طامات چه لبیک زنیم

16. که به بتخانه نیابیم همی جای نشست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بجای سخن گر بتو جان فرستم
* چنان دان که زیره بکرمان فرستم
شعر کامل
سیف فرغانی
* ریشه نخل کهنسال از جوان افزون ترست
* بیشتر دلبستگی باشد به دنیا پیر را
شعر کامل
صائب تبریزی
* چندین هزار شیشه دل را به سنگ زد
* افسانه ای است این که دل یار نازک است
شعر کامل
صائب تبریزی