سنایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 98

1. آنرا که خدا از قلم لطف نگارد

2. شاید که به خود زحمت مشاطه نیارد

3. مشاطه چه حاجت بود آن را که همی حسن

4. هر ساعت ماهی ز گریبانش برآرد

5. انگشت نمای همه دلها شود ار چه

6. ناخنش نباشد که سر خویش بخارد

7. با زحمت شانه چکند چنبر زلفی

8. کاندر شب او عقل همی روز گذارد

9. مشاطه نه خام آید جایی که بدانجای

10. نقاش ازل بر صفتش خامه گذارد

11. کی زشت شود روی نکو ار بنشویند

12. کی خشک شود طوبی اگر ابر نبارد

13. ای آنکه همه برزگر دیو در اسلام

14. در مزرعهٔ جان تو جز لاف نکارد

15. مشاطهٔ تو چون تو بوی دیو تو لابد

16. هم نقش ترا بر دل و جان تو نگارد

17. کانکس که مر او را نبود جلوه‌گر از عشق

18. شهد از لب او جان و خرد زهر شمارد

19. وانرا که قبولش نکند عالم اقبال

20. گر گلشکری گردد کس را نگوارد

21. حقا که به مردم سقر نقد ببینی

22. گر هیچ ترا حسن به خوی تو سپارد

23. هر روز دگر لام کشی از پی خوبی

24. زین لام چه فایده کالف هیچ ندارد

25. آنجا که چنو جان طلبی یافت سنایی

26. جان را بگذارد چو تویی را نگذارد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گر چه روزی تیره تر از شام غم باشد مرا
* در دل روشن صفای صبحدم باشد مرا
شعر کامل
رهی معیری
* نسیم زلف تو چون بگذرد به تربت حافظ
* ز خاک کالبدش صد هزار لاله برآید
شعر کامل
حافظ
* گفتم ای دل به کمند سر زلفش نروی
* عاقبت رفت و گرفتار شد، افسوس افسوس!
شعر کامل
هلالی جغتایی