سنایی_دیوانقصیده و قطعه ها (فهرست)

شمارهٔ 61

1. با سنایی سره بود او چو یکی دانگ نداشت

2. چون دو دانگش به هم افتاد به غایت بد شد

3. به قبول دو سه نسناس به نزدیک خران

4. گر چه دی بی‌خردی بود کنون بخرد شد

5. راست چون تا که جز آحاد شماریش نبود

6. چون مگس بر سر او رید نهش نهصد شد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* داروی مشتاق چیست زهر ز دست نگار
* مرهم عشاق چیست زخم ز بازوی دوست
شعر کامل
سعدی
* اشک اگر پای شفاعت نگذارد به میان
* که جدا می کند از هم دو صف مژگان را؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است
* کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد
شعر کامل
حافظ