سنایی_حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقهالباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراء‌المدّعین ومذّمة‌الاطباء والمنجّمین (فهرست)

شمارهٔ 12-اندر خویشان گوید فی‌مذمة الارقاب که: الاقارب عقارب، والاخ فخ، والعمّ غمّ، والخال وبال، والختن محن

1. این گُره را که نام کردی خویش

2. هریکی گزدمند با صد نیش

3. سرگران همچو پای در خوابند

4. پرده‌در همچو تیز درآبند

5. از ره مرگ و جسک ماده و نر

6. آرزومند مرگ یکدیگر

7. از جفا زشت گوی یگدگرند

8. وز حسد عیب جوی یکدگرند

9. اهل علّت نه خویش یکدگرند

10. همچومهتاب خیش یکدگرند

11. در ضیاع و عقار خویشان را

12. بشناسی چو گرگ میشان را

13. گرچه ایشان اقاربند همه

14. در اقارب عقاربند همه

15. نیک گفت این سخن حکیم عرب

16. نبود خویش اهل ناز و طرب

17. این مثل را نگر نداری سست

18. که اقارب عقاربند دُرست

19. خویش نزدیک همچو ریش بُوَد

20. بیش کاویش رنج بیش بُوَد

21. همه لرزنده در عنا و عذاب

22. چون زر و سیم سفله بر سیماب

23. آشکارا چو گربه بر سرِ خوان

24. زیر برتر چو موش در انبان


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دنیی آن قدر ندارد که برو رشک برند
* یا وجود و عدمش را غم بیهوده خورند
شعر کامل
سعدی
* معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا
* کفرش همه ایمان شد تا باد چنین بادا
شعر کامل
مولوی
* از سرشک و از تپانچه چهرهٔ من شد چُنا‌نک
* گر ببیند باز نشناسد ز نیلوفر مرا
شعر کامل
امیر معزی