سنایی_حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقهالباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی و احواله (فهرست)

شمارهٔ 9-اندر شرح خوب و زشت گوید

1. خوب را از برای دستِ فراخ

2. جاودان شاخ شاخ ریزد شاخ

3. زشت را از برای حسرت چیز

4. دست و دل تنگ چون گذرگه تیز

5. گلخنی را کشیده اندر پوست

6. تو گهش جان لقب کنی گه دوست

7. آن چنان کرد شهوتت محجوب

8. که ندانی تو خوک را از خوب

9. کرد بادام دید سیم تنت

10. دل بریان چو پسته در دهنت

11. هرکه در دست این چنین دل ماند

12. تا ابد پای او فرو گل ماند

13. آن بت ماه روی سیم اندام

14. چون زرت کرد خوش‌رو و خوش نام

15. چون برافشاند زلف مشکین را

16. بچه دارد چنان دل و دین را

17. مار طاوس روی و موی آراست

18. عافیت آدم است و دل حوّاست

19. مار و طاوس کامدند بهم

20. هم به حوّا بدند و هم بادم

21. و آن غلام شگرف زیبا رخ

22. بت زنجیر زلف دیبا رخ

23. بشکند مُشک جعد او پشتت

24. دست عشقش کند چو انگشتت

25. تا تو آن روی چون گلش یابی

26. خار پشتت کند ز بی‌خوابی

27. گرچه پی برگرفت از سرِ دست

28. گردنت دست او چو پای شکست

29. گرچه باشد ز روی و موی نکو

30. نان بی‌نان خورش خورد بدخو

31. ببرد گوش و بینی اندر کوی

32. سیهی چشمشان سپیدی روی

33. خوش ترش از درون او کینه

34. شد گل از عکس رویش آیینه

35. زان دل همچو سنگش اندر تن

36. دل تو خون گرسنه چون آهن

37. چون شود چشم تو چو ابر ازرق

38. لب خود او کند به خنده چو برق


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مرنجان روان کاین سرای تو نیست
* بجز تنگ تابوت جای تو نیست
شعر کامل
فردوسی
* در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا
* زلف سنبل به نسیم سحری می‌آشفت
شعر کامل
حافظ
* عیب شیرین دهنان نیست که خون می‌ریزند
* جرم صاحب نظرانست که دل می‌بندند
شعر کامل
سعدی