سنایی_حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقهالباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر (فهرست)

شمارهٔ 52-حکایت

1. آن شنیدی که گفت دمسازی

2. با قرینی از آنِ خود رازی

3. گفت کین راز تا نگویی باز

4. گفت خود کی شنیده‌ام ز تو راز

5. شرری بود کز هوا پژمرد

6. از تو زاد آن زمان و در من مرد

7. سر ز نامحرمان نهان باید

8. ورنه محرم چو بشنود شاید

9. دوست محرم بود به راز و نیاز

10. پیش محرم برهنه باید راز

11. در ره سیل و رودها خفته

12. سخن گفته به که ناگفته

13. راز جز پیش عاقلان مگشای

14. دل خود جز به اهل دل منمای

15. آن نبینی که تخمها در گِل

16. ننماید به هیچ ظالم دل

17. کم ز خاکی و خاک نعمت ساز

18. از زمستان نهفته دارد راز

19. چون هوا دست عدل بگشاید

20. راز و دل جمله خاک بنماید

21. راز در زیرکان نهان باشد

22. زانکه هشیار بدگمان باشد

23. هرکه در روز راز گسترده‌ست

24. ابجد از لوح عقل بسترده‌ست

25. سرّ والشّمس چون دلش دریافت

26. نه ز واللیل بدروار بتافت

27. گفت کین سوز پرده‌ساز منست

28. شب معراج روز راز منست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* قلم نشانهٔ عقل است و تیغ مایهٔ جور
* یکی چو حنظل تلخ و یکی چو شهد شهی
شعر کامل
ناصرخسرو
* ساختم با آتش دل لاله زاری شد مرا
* سوختم خار تعلق نوبهاری شد مرا
شعر کامل
رهی معیری
* غنیمتی شمر ای شمع وصل پروانه
* که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند
شعر کامل
حافظ