سنایی_حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقهالباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر (فهرست)

شمارهٔ 58-در صفت اهل تصوّف

1. هر گدایی که بینی از کم کم

2. پادشاهیست با خیول و علم

3. همه دردی‌کشان ولی بی‌ظرف

4. همه مقری ولی نه صوت و نه حرف

5. چون سرِ عشق آن جهان دارند

6. همچو شمعند سر ز جان دارند

7. زانکه تاشان امید نبود و بیم

8. جانشان تن خورد چو شمع مقیم

9. پیش امرش چو کلک برجسته

10. سر قدم کرده و میان بسته

11. سگ درَد پوستین درویشان

12. ورنه چرخ است بندهٔ ایشان

13. باش تا روز حشر برخیزند

14. همه در دامنِ دل آویزند

15. تا ببینی تو خاصه بر درِ یار

16. پیش هریک هزار مرتبه دار

17. حرکت رفته از اشارتشان

18. حرفها جسته از عبارتشان

19. منتهای امیدشان تا او

20. قبله‌شان او و انسشان با او

21. همه خواهی که باشی او را باش

22. رو برش سوی خویش هیچ مباش

23. ژالهٔ ذل ز دل مران هرگز

24. کز ره ذل رسی به گلشن عزّ


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون صبا با تن بیمار و دل بی‌طاقت
* به هواداری آن سرو خرامان بروم
شعر کامل
حافظ
* قدر فلک را کمال و منزلتی نیست
* در نظر قدر با کمال محمد
شعر کامل
سعدی
* که با شکستن پیمان و برگرفتن دل
* هنوز دیده به دیدارت آرزومند است
شعر کامل
سعدی