سنایی_حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقهالباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر (فهرست)

شمارهٔ 60-فی ذمّ‌الطمع والحرص

1. دل خود را ز تاب و تابش طمع

2. تافته و تفته دار چون دل شمع

3. کان فتیله که بر فروزندش

4. تا نشد تافته نسوزندش

5. آن نباشد ولی که چون سرخاب

6. رود از بهر آبروی بر آب

7. ولی آنست کو ز خود بجهد

8. پای بر آب روی خویش نهد

9. ورنه او آب را هوا دارد

10. دل او بی‌کله قبا دارد

11. گرچه خود را به آب بسپارد

12. مر هبا را هوا نگهدارد

13. گر بدو نیک و مهر و کین باشد

14. هرچه جز دین حجاب دین باشد

15. در ره دین تنت حجاب تو است

16. هستی تو برت نقاب تو است

17. هستی خویش را ز ره برگیر

18. تا شوی بر نهاد هستی میر

19. بیخودان را ز خود چه فایده است

20. عشق و مقصود خویش بیهده است

21. بی‌خودی ملک لایزالی دان

22. ملکتی نسیه نیست حالی دان

23. هرکه مقصود را طلب کار است

24. در رهِ صدق سخن بیکار است

25. دل ز مقصود خویشتن برگیر

26. حکم را باش و کارت از سر گیر

27. نشوی بر نهاد خود سالار

28. به نماز و به روزهٔ بسیار

29. زانکه هرچند گرد برگردی

30. زین دو هر لحظه خواجه‌تر گردی

31. گر همی لکهنت کند فربه

32. سیر خوردن ترا ز لکهن به

33. صفت دوستان هرجایی

34. چیست جز تیرگی و رعنایی

35. دوستان را رسد که در ره راز

36. تیره رایی کند برِ غمّاز


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بهار خرمی در پوست دارد نخل بی برگش
* به ظاهر گر چه افسرده است در فصل خزان سودا
شعر کامل
صائب تبریزی
* شکنج زلف سیاه تو بر سمن چو خوشست
* دمیده سنبلت از برک نسترن چه خوشست
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* سعدی آسانست با هر کس گرفتن دوستی
* لیک چون پیوند شد خو باز کردن مشکلست
شعر کامل
سعدی