سیف فرغانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 202

1. نه اهل دل بود آن کو دل از دلبر بگرداند

2. ز سگ کمتر بود آنکس که رو زین در بگرداند

3. مرا دل داد ار دلبر نتابم رو نه پیچم سر

4. گدای نان طلب دیدی که روی از زر بگرداند

5. مرا بدگوی از آن حضرت همی خواهد که دور افتم

6. نپندارم که گردون را چو گاو آن خر بگرداند

7. بقطع دوستی آنجا که دشمن در میان آید

8. دو یار ناشکیبا را ز یکدیگر بگرداند

9. رقیب تیزخو ترسم که ما را بگسلد از وی

10. مگس را بادزن باشد که از شکر بگرداند

11. همی خواهم که در بزمش صراحی وار بنشینم

12. بگرد مجلسم تا چند چون ساغر بگرداند

13. ازین آتش که در من زد عجب نبود که در عالم

14. برای آب حیوانم چو اسکندر بگرداند

15. چو گندم اندرین طاحون خورم از سنگ او کوبی

16. چو آبم گر روان دارد چو چرخم گر بگرداند

17. ز چون من دوستی رغبت بدشمن می کند آری

18. چو سنگ از زر شود افزون تر ازو سر بگرداند

19. بطبع آتشی با آنکه بر خاک درت هر شب

20. بآب چشم خونینش زمین را تر بگرداند

21. بگوشت در نمی آید فغان سیف فرغانی

22. که هرشب گوش گردون را بناله کر بگرداند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دور گردان را به احسان یاد کردن همت است
* ورنه هر نخلی به پای خود ثمر می افکند
شعر کامل
صائب تبریزی
* نه چمن شکوفه‌ای رست چو روی دلستانت
* نه صبا صنوبری یافت چو قامت بلندت
شعر کامل
سعدی
* درون فروماندگان شاد کن
* ز روز فروماندگی یاد کن
شعر کامل
سعدی