سیف فرغانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 303

1. قند خجل می شود از لب چون شکرش

2. قوت دل می دهد بوسه جان پرورش

3. زهر غمش می خورم بوک بشیرین لبان

4. کام دلم خوش کند پسته پر شکرش

5. لذت قند ونبات چاشنیی از لبش

6. چشمه آب حیات رشحه لعل ترش

7. از دهنش قند ریخت لعل شکر بار او

8. در قدمش مشک بیخت زلف پریشان سرش

9. دل شده را قوت جان از لب لعل ویست

10. هرکه بهشتی بود آب دهد کوثرش

11. پرده زرخ برگرفت دوش شبم روز کرد

12. معنی خورشید داشت صورت مه پیکرش

13. از کله واز قبا هست برون یار ما

14. یار شما خرگهیست خیمه بود چادرش

15. در بر او دیگری می خورد آب حیات

16. ما چو گدایان کوی نان طلبیم از درش

17. دعوی عشق تو کرد سیف وبتو جان داد

18. گرچه نگوید دروغ هیچ مکن باورش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مقیم کوی تو تشویش صبح و شام ندارد
* که در بهشت نه سالی معین است و نه ماهی
شعر کامل
فروغی بسطامی
* مرا عهدیست با شادی که شادی آن من باشد
* مرا قولیست با جانان که جانان جان من باشد
شعر کامل
مولوی
* زلف و خط تو با هم هندوستان وطوطی
* رخسار و خال مشکین کافور و حب فلفل
شعر کامل
سلمان ساوجی