سیف فرغانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 446

1. همه جان و دلست دلبر من

2. گر چه نگذاشت جان و دل بر من

3. دل ز روزن چو گرد بیرون شد

4. کو چو باد اندر آمد از در من

5. مرغ شوقش مرا چو دانه بخورد

6. باز مهرش همی کند پر من

7. ز ابروی چون کمان خدنگ مژه

8. راست چون کرد در برابر من

9. علم صبر بر زمین انداخت

10. دل که او بود قلب لشکر من

11. ای غمت خاک کوی را هر شب

12. آب داده ز دیده تر من

13. خامی من نگر که در هوست

14. دیگ سوداست کاسه سر من

15. من خطیب ثنای حسن توام

16. نه فلک پایهای منبر من

17. همچو آتش هرآنچه دید بسوخت

18. عود غم در دل چو مجمر من

19. مصر جامع منم غمان ترا

20. اشک و شعرست نیل و شکر من

21. تا من از مجلس تو دور شدم

22. پر شد از خون دیده ساغر من

23. گوییا چون بریشم چنگست

24. هر رگی بهر ناله در بر من

25. گر کسی از تو حال من پرسد

26. تو بگو ای بغمزه دلبر من

27. بی نواییست بهر آوازی

28. همچو پرده ملازم در من

29. از همه خلق سیف فرغانیست

30. بارادت غلام و چاکر من


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به چشم عقل در این رهگذار پرآشوب
* جهان و کار جهان بی‌ثبات و بی‌محل است
شعر کامل
حافظ
* به باده دست میالای کان همه خون است
* که قطره قطره چکیده ست از دل انگور
شعر کامل
ظهیر فاریابی
* به جد و جهد چو کاری نمی رود از پیش
* به کردگار رها کرده به مصالح خویش
شعر کامل
حافظ