سیف فرغانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 538

1. هم دلبر من با من دلدار شود روزی

2. هم گلشن بخت من بی خار شود روزی

3. اندر ره او نبود جان کندن من ضایع

4. آنکس که دلم بستد دلدار شود روزی

5. خود را بامید آن دلشاد همی دارم

6. کآنکس که غمش خوردم غمخوار شود روزی

7. باشد که شبی ما را شکری بود از وصلش

8. ور نی گله از هجرش ناچار شود روزی

9. بنمود مرا عشقش آسان و ندانستم

10. کین کار بدین غایت دشوار شود روزی

11. همچون نفس عیسی در مرده دمد روحی

12. آنکس که ز عشق او بیمار شود روزی

13. از سکه مهر او مهر ار چو درم گیری

14. از نقد تو هریک جو دینار شود روزی

15. دزدیده دل خود را بر خنجر اوزن سیف

16. کآن مرغ که نکشندش مردار شود روزی

17. بی ماه رخش بختم شبهاست که می خسبد

18. دولت بود ار ناگه بیدار شود روزی

19. آن غم که همی آمد از هر طرفی ده ده

20. گر کم نکند یک یک بسیار شود روزی

21. با محنت عشق تو امید همی دارم

22. کین دولت سرمستم هشیار شود روزی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به جرم این که دم از صدق می زنم چون صبح
* لبالب است ز خون شفق گریبانم
شعر کامل
صائب تبریزی
* افشای راز خلوتیان خواست کرد شمع
* شکر خدا که سر دلش در زبان گرفت
شعر کامل
حافظ
* الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور
* پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی
شعر کامل
حافظ