شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1299

1. خادم او را سزد اقلیم شاهی یافتن

2. سلطنت از خدمت نور الهی یافتن

3. بندهٔ او شو اگر خواهی که گردی پادشاه

4. کز قبول او توانی پادشاهی یافتن

5. شرط جانبازان ما در عاشقی دانی که چیست

6. طرح کردن هرچه را از مال و جاهی یافتن

7. خوش بود سلطان معنی یافتن در صورتی

8. پادشه در جامهٔ مرد سپاهی یافتن

9. در ضمیر روشن می ، نور ساقی دیده ام

10. خوش بود در عین منهیات ناهی یافتن

11. ساقی سرمست دیدم صبح جام می به دست

12. خوش بود یاری چنین در صبحگاهی یافتن

13. نعمت الله گر همی خواهی بیا از ما طلب

14. ور ز غیر ما بخواهی آن نخواهی یافتن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به گوش هوش نیوش از من و به عشرت کوش
* که این سخن سحر از هاتفم به گوش آمد
شعر کامل
حافظ
* تا به‌سان چهرهٔ خوبان و روی عاشقان
* سرخ باشد ارغوان و زرد باشد شنبلید
شعر کامل
امیر معزی
* همچو بوی گل که در آغوش گل از گل جداست
* هم برون از عالمی، هم در کنار عالمی
شعر کامل
صائب تبریزی