شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1478

1. مرنجان جان باقی را برای این تن فانی

2. دریغ از آن چنان جانی که بهر تن برنجانی

3. به دشواری مخور خونی مشو ممنون هر دونی

4. قناعت کن ز کسب خود بخور نانی به آسانی

5. هوای دیو نفسانی مسخر کن سلیمانی

6. چرا عاجز شدی آخر به دست دیو نفسانی

7. شراب عشق او در کش که تا چون ما شوی سرخوش

8. اگر فرمان نخواهی برد مخمورم تو می دانی

9. بزن شمشیر مردانه بگیر اقلیم شاهانه

10. بیا بر تخت دل بنشین که در عالم تو سلطانی

11. اگر دنیی اگر عقبی طلبکار همان ارزی

12. هر آن چیزی که می ورزی حقیقت دان که خود آنی

13. حریف نعمت الله شو که ذوق با خوشی یابی

14. چرا مخمور می گردی مگر غافل ز یارانی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سزای خدمت شایسته است لطف چه منت
* ز خدمتم خجل و حقگزار خدمت خویشم
شعر کامل
وحشی بافقی
* در مجلس ما عطر میامیز که ما را
* هر لحظه ز گیسوی تو خوش بوی مشام است
شعر کامل
حافظ
* خود را چو برگ کاه سبک کن ز هر چه هست
* آنگه کمند جاذبه کهربا ببین
شعر کامل
صائب تبریزی