شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1483

1. هرکه از ذوق خبر دارد و داند سخنی

2. بجز از گفتهٔ عشاق نخواند سخنی

3. عاشقانه ز سر ذوق سخن می گویم

4. غیر این گفتهٔ مستانه نماند سخنی

5. سخن واعظ مخمور به کاری ناید

6. گرچه آید به سر منبر و راند سخنی

7. سخن نیک توان گفت ولیکن به محل

8. خود سخن بد کند آنکس که نداند سخنی

9. سخن سید ما ملک جهان را بگرفت

10. که تواند که به سید برساند سخنی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کجا سر پنجۀ من شانۀ زلف تو خواهد شد؟
* که این دولت نصیب بخت شمشاد است می دانم
شعر کامل
حزین لاهیجی
* بعد از این دست من و دامن سرو و لب جوی
* خاصه اکنون که صبا مژده فروردین داد
شعر کامل
حافظ
* به بوی وصل گل از آشیان سفر کردم
* به وصل گل نرسیدم ز آشیان ماندم
شعر کامل
صائب تبریزی