شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 227

1. چه غم دارم چو یارم غمگسار است

2. حریف جام و ساقی یار غار است

3. بتی دارم که با من در میان است

4. دلارامی که دایم در کنار است

5. به دور چشم مست می فروشش

6. مرا با غیر می خوردن چه کار است

7. دل من بارگاه پادشاه است

8. تن من پرده ، جانم پرده دار است

9. دو لحظه در یکی صورت نباشم

10. ولی معنی همیشه برقرار است

11. یکی رو دارم و آئینه بسیار

12. یکی ذات و صفاتم صدهزار است

13. غنیمت دان حضور نعمت الله

14. که چون عمر عزیزت بر گذار است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
* من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود
شعر کامل
سعدی
* ای باد خوش که از چمن عشق می‌رسی
* بر من گذر که بوی گلستانم آرزوست
شعر کامل
مولوی
* خال هندوی تو بر آتش عارض شب و روز
* پی احضار دل سوختگان فلفل داشت
شعر کامل
فروغی بسطامی