شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 228

1. تن همچو تخت شاهست جان خود یکی امیر است

2. آن پادشاه بر وی سلطان بی نظیر است

3. عشق است شاه عادل بر تخت دل نشسته

4. این عقل کامل ما آن شاه را وزیر است

5. گشته است بلبل مست نالان به عشق آن گل

6. در بوستان ما بین گلهای بی نظیر است

7. سلطان وقت خود را خواهی که بازیابی

8. بنگر گدای ما را درویشکی فقیر است

9. هر بی خبر چو داند معشوق عاشقان را

10. از عشق حق تعالی این جان ما خبیر است

11. آئینه ایست روشن در وی جمال ساقی

12. جام جهان نمایم از نور او منیر است

13. در عین نعمت الله بنگر به چشم معنی

14. کاین صورت لطیفش بس خوب و دلپذیر است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دست کوتاه ز دامان گل و پا در گل
* حال خار سر دیوار گلستان داریم
شعر کامل
صائب تبریزی
* جز روی او که در عرق شرم غوطه زد
* یک برگ گل هزار نگهبان نداشته است
شعر کامل
صائب تبریزی
* گرمم ز آتش دل زان سان که گر درین تب
* پهلو نهم به بستر دودم ز بستر آید
شعر کامل
جامی