شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 326

1. چشم چراغ من ز نور روی جانان روشنست

2. بنگر چنین نور خوشی در دیدهٔ جان منست

3. نقش خیالی می کشم بر دیدهٔ دیده مدام

4. می بین به نور چشم ما کاین یوسف و پیراهنست

5. با ما در این دریا در آب نگر حباب و آب را

6. هریک حبابی پر ز ما مانندهٔ جان و تن است

7. عشق آتشی افروخته عود دل ما سوخته

8. چون موم بگدازد ترا گر خود وجودت آهنست

9. اصل عدد باشد یکی گر صد شماری ور هزار

10. آدم که فرزندش توئی اصل همه مرد و زنست

11. در غار دل با یار غار یکدم حضوری خوش بر آر

12. خوش باشد آن یاری که او اینجا مُدامش مسکنست

13. نور جمال سیدم عالم منور ساخته

14. در چشم مست من نگر کز نور رویش روشنست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اگر چه لاله طورست روی روشن او
* چراغ روز بود با بیاض گردن او
شعر کامل
صائب تبریزی
* پروانه ایم، لیک نسوزیم خویش را
* در محفلی که روغن گل در چراغ نیست
شعر کامل
صائب تبریزی
* من ار چه حافظ شهرم جوی نمی‌ارزم
* مگر تو از کرم خویش یار من باشی
شعر کامل
حافظ