شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 362

1. هر شاهدی که بینم با او مرا هوائیست

2. آئینه ایست روشن جام جهان نمائیست

3. خلوتسرای دیده از نور اوست روشن

4. بر چشم ما قدم نه بنشین که خوش سرائیست

5. در گوشهٔ خرابات رندی اگر ببینی

6. بیگانه اش ندانی او یار آشنائیست

7. درویش کنج عزلت او را به دار عزت

8. صورت گدا نماید معنیش پادشائیست

9. ما دردمند عشقیم دُردی درد نوشیم

10. خوشتر ز صاف درمان عشاق را دوائیست

11. نقش خیال غیری بر دیده گر نگاری

12. نقاش خطهٔ چین گوید که این خطائیست

13. ساقی عنایتی کرد خمخانه ای به ما داد

14. ز انعام نعمت الله ما را چنین عطائیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مخند ای نوجوان زنهار بر موی سفید ما
* که این برف پریشان سیر بر هر بام می بارد
شعر کامل
صائب تبریزی
* آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت
* آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد
شعر کامل
حافظ
* عکس خوی بر عارضش بین کآفتاب گرم رو
* در هوای آن عرق تا هست هر روزش تب است
شعر کامل
حافظ