شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 455

1. مائیم و می صحبت رندان خرابات

2. سرگشته در آن کوچه چو رندان خرابات

3. میخانهٔ ما وقف و سبیل است به رندان

4. جاوید به فرمودهٔ سلطان خرابات

5. مستیم و خرابیم و سر از پای ندانیم

6. دل داده و جان نیز به جانان خرابات

7. خوانی است خرابات نهاده بر رندان

8. خوردیم بسی نعمت از این خوان خرابات

9. جمعی ز سر زلف بتی گشته پریشان

10. جمعیت از آن یافت پریشان خرابات

11. ذوقی که دلم راست به عالم نتوان گفت

12. این ذوق طلب کن تو ز یاران خرابات

13. در کوی خرابات نشستیم به عشرت

14. با سید سرمست و حریفان خرابات


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کاشکی قیمت انفاس بدانندی خلق
* تا دمی چند که ماندست غنیمت شمرند
شعر کامل
سعدی
* میوه نمی‌دهد به کس باغ تفرجست و بس
* جز به نظر نمی‌رسد سیب درخت قامتش
شعر کامل
سعدی
* ای گل شوخ که در شیشه گلابت کردند
* هیچ یادت ز اسیران قفس می آید؟
شعر کامل
صائب تبریزی