شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 471

1. عاشقانی که در جهان باشند

2. همچو جان در بدن روان باشند

3. می و جامند همچو آب و حباب

4. موج و دریا همین همان باشند

5. خوش کناری گرفته‌اند زَ اغیار

6. گر چه با یار در میان باشند

7. از همه پادشه نشان دارند

8. بی‌نشانی از آن نشان باشند

9. خلق و حق را به ذوق دریابند

10. واقف از سر این و آن باشند

11. نعمت‌الله را به دست آور

12. تا بدانی که آنچنان باشند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* صد بار جان بدادم وز پای درفتادم
* بار دگر بزادم چون بانگ تو شنودم
شعر کامل
مولوی
* سر شانه را شکستم به بهانهٔ تطاول
* که به حلقه حلقه زلفت نکند درازدستی
شعر کامل
فروغی بسطامی
* چاره من مرهم کافوری صبح است و بس
* من که دارم بر جگر داغی ز هر اختر جدا
شعر کامل
صائب تبریزی