شاه نعمت‌الله ولی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 499

1. آینه چندان که روشن تر بود

2. روی خود دیدن در او خوشتر بود

3. دل بود آئینهٔ گیتی نما

4. در نظر صاحبدلی را گر بود

5. خوش سر داری و ما سردار آن

6. بر سر دار این چنین سرور بود

7. گفتهٔ مستانهٔ ما دیگر است

8. شعر یاران دیگر آن دیگر بود

9. مه شود روشن به نور آفتاب

10. نور ما از این و آن انور بود

11. سر به پای خم می بنهاده ایم

12. تاج شاهی لایق این سر بود

13. نعمت الله جو که همراه خوشی است

14. تا تو را در عاشقی رهبر بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سبکساران به شور آیند از هر حرف بی مغزی
* به فریاد آورد اندک نسیمی نیستانی را
شعر کامل
صائب تبریزی
* چنین است کردار این گنده پیر
* ستاند ز فرزند پستان شیر
شعر کامل
فردوسی
* در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
* بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
شعر کامل
سعدی